سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نماز قلم درسجاده سفید بر مهر دیوانه ای

صفحه خانگی پارسی یار درباره

از چه بگویم

از چه بگویم

لبهای گزنده چون دهان افعی بر پوست انسانی شریف دهانی گشاد برای بلع حیثیت و صرف شرافت دیگری پوستی هست سخت از نوازش دستهای زبر خناس

با پاهای کثیف و لنگ از گردش در باغهای پر از خار شیطان

دستی که به حکم حد به جزای خیانت به دوست چندین بار قطع شده نشیمنگاهی بسته به پهنای چهر? شیطان نشسته بر دامن اهرمن کمری هست استوار به پشتوانگی و پشت‎گرمی شیطان

گردنی چون کند? درخت از گرمی پرورش ابلیس

موهائی چون جنگل بردگی دیگران در پیچ‎وخم افکار پلید

ابروئی هست چون داس برای درو کردن آبروی طلائی زوجی چشمی نافذ و تنگ بر مال، جان و ناموس نجیبی

ناخنهائی دارد پر از تراشه‎های اموال حلال زن بیوه‎ای دستهای قوی که بارها با برخورد به صورت یتیمی پرورش یافته صدائی هست که بلندی‎اش بارها خنده کودکی را خاموش کرده

خند? سهمگین و دهشتناکی که بارها طفلی را مضطرب کرده

در شکمش انبار نان مردمی است که تمایل برای دفع آن ندارد

دندانهایش را به دراکولا برای چند شبی قرض نداد

دهانش را به گفتاری نداد چون بدن نحیف و زاز درمانده‎ای روبرویش جان می‎داد

چشمهایش را به بوف کوری نمی‎دهد نگاه بر جمال زنی نجیب و دخترکی پاک مجالش نمی‎دهد بمیرید بمیرید

کمر شکست? پیرمردی که سالها حق او را خورده‎ای آماده حمل تابوت متعفن تو می‎باشد

لباس دزدی به پوسیدگی و تنگی کفن هفتادساله برای فخرفروشی محیاست

سالن چشنی قصبی به وسعت قبری پر از آویزه‎های چون عقرب و مار و نورافشانی از رنگین‎ترین نورهای سیاه

بر بالینی از جگر سوخته مادرت و دیواری از کمر شکسته پدرت آرامش بگیر

آرام بگیر چون حتی حیوانی موذی از تو هراس دارد

آرام بگیرید دو دیو سرکش هم برای سؤال شرم حضور دارند

آرام بگیرید بخشش حق قبل از حبس ابد در باغ دوزخ

محکوم می‎کند تا کودکی شما را نوازش کند و صدای خنده او را بشنوی هراس تو را از گرمی محبتی حس می‎کنم

وقت نماز است در آن سردی قبله‎ای پیدا می‎کنی که فقیری هفت سنگ بر آن می‎زند

اذانی شنیده می‎شود از نعر? دیوهای جهنمی مبادا سجده زنی بر پای شخص نامردی هرگز

برگردید برگردید هنوز روزنه‎ای هست

استغفرا... یا ذوالجلال و الاکرام

استغفرا... الذی لا اله ال هو و الحی‎القیوم الرحمن الرحیم

توکلت علی‎الحی الذی لایموت و الحمدوا... سمیع‎البصیرا                 

     بهلول زمانه (محمد جلیل)2/87